- شناسه خبر : 24614
بررسی تعامل یا تقابل وزیر دیروز با کنشگران امروز کاشان
حسین محلوجی ؛ محور وحدت یا سد راه توسعه
چند روز پیش «حسین محلوجی» وزیر وقت دولت هاشمی رفسنجانی که وجودش طی چند دوره وکالت و وزارت و حتی قبل از آن -به واسطۀ مسئولیتهای پیشین- و پس از آن -در قالب موسسهای موسوم به «بنیاد فرهنگ کاشان»- برای کاشان مایۀ خیر و برکت بسیاری بوده؛ در یکی از سلسله جلسات فرهنگی «علی دهباشی» سخنانی گفته که رنجش برخی از فعالین فرهنگی و اجتماعی کاشان را به دنبال داشته است.

کاشان همواره از دو دستگیهای جناحی و سیاسی ضربه خورده است. این دعوا از همان ابتدای انقلاب شروع شده و تا کنون به انحاء مختلف ادامه داشته است. یک روز تحت عنوان خط امام و غیر خط امام، قبل از آن توشهری و بیرون شهری، پس از آن اصولگرا و اصلاحطلب و برای چند سال پیش تحت عنوان هواداران این «بیت» و آن «بیت» محل اختلاف قرار گرفته و الان هم گویا از زاویهای دیگری بروز کرده است.
از روزی که به قول «حسین محلوجی» افرادی از جناح موسوم به «اصلاحطلبی» و «دوم خردادی» اتوبوس گرفته و پیش «مهدی کروبی» رفتند که به «سیدمحمد خاتمی» بگوید برای تصدی مسئولیت وزارت صنایع معادن وقت هرکس را میخواهد بگذارد، بگذارد ولی «حسین محلوجی» را نگذارد، حدود سه دهه میگذرد ولی گویا هنوز زخم آن بر تن کاشان و از همه مهمتر شخص ایشان باقی مانده و در هر جلسه، گفتوگو و همایش سر باز میکند.
«حسین محلوجی» از معدود شخصیتهای کاشانی است که با اتکاء به ظرفیتها و قابلیتهای شخصی و حمایتهای معنوی دایی خود – مرحوم آمیرسید مهدی یثربی – موفق شد در جایگاههای مختلف مدیریتی و اجرایی از خُرد و کلان قرار گرفته و خدمات ارزندهای برای کشور، منطقه و به خصوص زادگاه خود کاشان ارائه داده و با وجود همۀ حرف و حدیثها، رشتۀ دلبستگی خود را با کاشان حفظ نماید.
البته شخص ایشان بیش از هرکس میداند اگر یک بار پس از سالها صدرنشینی جفا دیده است الحق و الانصاف بارها وفا دیده و دوست و دشمن در جلسات خصوصی و عمومی، همایشها و کنگرهها به تعریف و تمجید او پرداخته و مجسمه او را ساخته و در خیابانهای شهر نصب کرده و به وجود ایشان بالیدهاند.
با این وجود به نظر میرسد از یک طرف، تعریف و تمجیدها از حد خارج شده و معنی و مفهوم دیگری پیدا کرده است و از طرف دیگر زخمهای قدیمی همچنان التیام نیافته و این جا و آن جا سر باز میکند که باید برای برون رفت از هرکدام راهی جُست. نخست آن که شایسته است از مقدسسازی افراد دست شست و مانند یک جامعه عاقل و بالغ آسیبها و نقاط ضعف را در کنار فرصتها و نقاط قوت دید و به آن پرداخت.
هرچند ریشۀ باززندهسازی بافت تاریخی کاشان به قبل از انقلاب میرسد و شکوفایی آن بعد از انقلاب و پس از یزد حائز اهمیت است ولی باید توجه داشت این درخشندگی متأثر از عوامل مختلف و متعددی است که نباید از اهمیت هر کدام غفلت ورزید؛ در حوزۀ منابع انسانی از شهردار و فرماندار تا رئیس میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، از نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی تا شخص حسین محلوجی به عنوان وزیر وقت صنایع و معادن هرکدام به نوبۀ خود نقشی به عهده گرفته و به درستی ادا کردهاند.
و از همه مهمتر نقش محوری مرحوم آمیرسید مهدی یثربی بایستی مورد توجه بیشتر قرار گیرد که جایگاه ایشان -با وجودی نقاط ضعف احتمالی که منتقدان مطرح میکنند- بر کسی پوشیده نیست و کاشان پس از ایشان به اعتراف دوست و دشمن نتوانست به نقطۀ اوج پیشین بازگشته و چنین تجارب موفقی را تکرار کند.
اکنون به نظر میرسد حسین محلوجی با رفتار و ادبیات منحصربفرد و نگاه تحقیرآمیز و از بالا به پایین خود به مانعی برای کار و فعالیت و اتحاد تبدیل شده است وقتی که همۀ اقدامات ریز و درشتی که در منطقه فرهنگی کاشان از گذشتۀ دور تا آینده پیش رو اتفاق افتاده و خواهد افتاد از آن خود دانسته و بر آن اصرار میورزد.
این نگاه و رفتار باعث شده برای انتشار یک کتاب اسناد تاریخی بانک ملی کاشان مانعتراشی کند. تلاش یک هنرمند عکاس برای راهاندازی یک موزه را کوچ به روستا و هواخوری تلقی کند و همشهری دیگر خود را که در فعالیتهای فرهنگی خانه کاج بدون هرگونه رانت و حمایت ایستادگی کرده، دوست «علی دهباشی» خطاب کند و کلیۀ اقدامات مدیران و نمایندگان مردم در مجلس در حوزۀ آب شرب و بهداشتی را «تیلهبازی» بداند و قس علی هذا
با این وجود «حسین محلوجی» هنوز جزء معدود افرادی است که قادر است به واسطۀ ظرفیتها و قابلیتهای شخصی، جایگاه خانوادگی و از همه مهمتر تجارب گرانسنگی که در این مسیر به دست آمده به عنوان محور وحدت و همافزایی گروهها و جریانها و فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شهر قرار گیرد مشروط بر آن که چشمهای خود را بشوید و خود را مرکز عالم نپندارد.
عبدالمجید رفیعی برزکی
شهروز مفتاحی
تیر 29, 1404
مهندس محلوجی را میشود از آخرین کنش سیاسی او شناخت که در خانه اگر کس یه حرف بس است. شرطبندی روی اسب بازنده انتخاباتی که «ساداتینژاد» را راهی مجلس کرد. و قبل از آن تخریب تیمسار منصوری از سوی جناح او تا سرحد ممکن و مرزبندی با آران و بیدگلی که عضوی از پیکر کاشان است. به تمسخر آران و بیدگلی بودن منصوری در حالی که به شهادت شواهد معتبر بعد از اللهیار صالح «منصوری» افتخار نمایندگی مردم خطه کاشان و آران و بیدگل بود. بنیاد فرهنگ هم سرکانگبینی بود که صفرای بیفرهنگی فزود. کافی است به نام اعضای هیئت علمی آن نگاه کنید نام نامدارترین متهم جنبش «میتو» در میان هیئت علمی میدرخشد که نه ربطی به کاشان دارد نه سوادی در حوزه تاریخ و هنر. از فعالین استخوانخورد کرده حوزه فرهنگ و هنر اصیل کاشان که هم اصالت کاشانی دارند هم تخصص لازم را در این بنیاد خبری نیست. هدف اصلی این بنیاد مبتنی بر یک تفکر ناسیونالیستی افراطی و سندتراشی بهجای سندکاوی در جغرافیای منطقه فرهنگی کاشان بودهاست. کاری که مشابه آنرا ساداتینژاد در نصرآباد میخواست انجام دهد و شهر زیرزمینی برایش بسازد که مردم به نوشآباد نروند. آواری که بر سر نصرآباد خراب شد و دهها طول خواهد کشید تا این آوار برداشته شود. شوربختانه مردم این منطقه هم بیشتر به ساداتی علاقه دارند تا به نصرآباد و سفیدشهر. مهندس محلوجی هم بیشتر به کاشان برساخته خودش علاقه دارد تا «کاشان واقعی» که هست. او میخواهد رؤیاهایش را درباره کاشان محقق کند و مهم نیست که این رؤیاها منطقی هست یا نه؟ کسی که به کاشان علاقه داشته باشد، ساکن تهران نمیشود. یا ساختمان مجلل «بنیاد فرهنگ کاشان» را در تهران بنا نمیکند. سری به گرگان بزنید. بزرگترین کتابخانه بدون وجین ایران در آنجا بنا شده به سفارش و سعایت «آیتالله نورمفیدی». فقثط یک قلم را بگویم: بیشتر نگاتیوهای عکاسیهای یک قرن اخیر گرگان از سوی این بیناد خریداری و در مخزن بنیاد میرداماد گرگان نگهداری میشود. کارکنان این موسسه از ۱۰۰ نفر بیشترند با حقوق و مزایای کافی و راضی از کار. در کاشان برادزاده مرحوم «جلال مقامی» باید برای یک موزه عکاسی برود برزک به قول سعدی «کار گل» بکند و یک حمام متروکه را احیا کند و تازه اوقاف از او اجاره هم بگیرد. هیچ نمایندهای از کاشان از امامی کاشانی تا نماینده فعلی بعد از اتمام دروه نمایندگیشان حاضر نشدند در کاشان زندگی کنند چون واقعا کاشان جای خوبی برای زندگی نیست و این نتیجه بیلیاقتی همه این نمایندههای از چپ و راست بودهاست. این داستان اتوبوس را «محمد کتابچی» علم کرده است و سوگوارانه «مهندس امینیان» آنرا بالا نگاه میدارد، بدون اینکه یادش بیاید طلاییترین دوره توسعه و رشد اقتصادی ایران متعلق به دورهای است که مدیر تیم اقتصادی دولت مرحوم استاد «حسین عظیمی آرانی» معمار نوین اقتصاد توسعه بود که در زمان محلوجیها به چشم نمیآمد. و دیگر مدیر برجسته توسعه ایران مرحوم «اسلامی بیدگلی» که از اساتید شاخص دانشکده مدیریت دانشگاه تهران بود. اما چون کاشانی نبود، آقای مهندس محلوجی ترجیح میداد او را نادیده بگیرد. اما مردم آران و بیدگل ارزش این دو انسان را دستکم پس از مرگشان درک کردند و دو خیابان این شهرستان بهنام آنها نامگذاری شد. اما در کاشان هنوز باید مرکز مدیریت سنتی «پشت مشهد» حاکم و حکمران باشد و غیرکاشانیها را راه به این حلقه نیست.