- شناسه خبر : 24425
به بهانه برگزاری همایش روز ملی فرش دستباف؛
زخمهای پیدا و پنهان فرش دستباف/ از کاروانسرای نو تا تالار بزرگ شهرداری کاشان
هنوز پژواک قدمهای بیرمق و نفسهای خسته مرحوم «سیدعلی صانعی» در گوش بازار کاشان طنینانداز است. همان روزهایی که با وجود پیری و بیماری ولی با کولهباری از تجربه و هنر در عرصه طراحی و نقاشی پا بر کاروانسرای نو میگذاشت، چای تلخش را بار گذاشته و قلم به دست میگرفت تا طراحی کند و نقشی بر صفحۀ شطرنج نابرابر «هنر» و «معیشت» خلق کرده و بر جای بگذارد؛ شاید برای دلِ خودش ولی دلِ خوشی از روزگار طرح و نقش و متولیان فرش دستباف نداشت.
شهرداری کاشان روز بیستم خردادماه همایشی موسوم به «روز ملی فرش دستباف» با همکاری «دانشگاه کاشان»، «میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری»، «فرهنگ و ارشاد اسلامی» در تالار بزرگ شهر برگزار کرده و میگوید شهرداری کاشان به عنوان دبیر شهر جهانی نساجی سنتی کشور به قول خودشان دنبال آن است که این صنعت خاک گرفته و از یاد رفته را احیا کند!

پاسخ به این پرسش که شهرداری با همکاری دانشگاه کاشان و میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و فرهنگ و ارشاد اسلامی و … چگونه میخواهد با برگزاری این همایش، فرش دستباف کاشان را احیا کند سخت و چه بسا بیپاسخ است ولی آنچه عیان است به نظر میرسد روح و برگ برنده این همایش تعدادی از فرشهای نفیس «علی مرشدی» است که داخل و خارج از سالن به نمایش درآمده است.
همان فرشهایی که قرار است در موزۀ فرش کاشان به نمایش درآید. همان موزهای که چند سالی است علی مرشدی تک و تنها پای کار آن ایستاده و خون دل خورده است. حتی برای برپایی این موزه آنچه از شهرداری برآمده چیزی جز سنگاندازی نبوده است تا جایی که همین چند وقت پیش دعوای بین «علی مرشدی» و «شهردار وقت کاشان» به فضای مجازی کشیده شده و غوغا به پا کرد.
این که شهرداری در کار روزمره خود مانده ولی در فکر احیای عوامل هویتیابی کاشان مانند فرش دستباف افتاده امری نیکو و پسندیده است ولی آیا علما و زعمای برگزار کننده این همایش پیش از برگزاری آن سراغ معدود طراحان فرش دستباف کاشان رفتند تا ببینند چه بر سر طرح و نقش فرش کاشان آمده و چگونه ایشان همچنان با حداقل حقوق و مزایا با چنگ و دندان درصدد حفظ این هنر اصیل و ریشهدار کاشان مانده و زندگی میگذرانند؟!
این که شهرداری کاشان در میان انبوه کارهای بر زمین مانده سری به تقویم زده و روز ملی فرش دستباف را دستاویز برگزاری همایشی قرار داده به خودی خود امری نیکو و پسندیده است ولی پیش از برگزاری، آیا سری به اتحادیههای تولیدکننده و فروشنده فرش دستباف زدهاند تا برای برگزاری همایش در این حوزه از چالشهای و مشکلات پیش روی تولید و فروش فرش دستباف آگاهی پیدا کرده و راهی برای آن یافته و در این همایش ارائه نماید؟!
این که نام میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کاشان در کنار برگزارکنندگان این همایش درج شده و حضور رئیس و مرئوس و معاون در صندلیهای جلو و روی سن و …. به چشم میآید امری متداول است و جای شگفتی و طرح سوال نیست ولی آیا لازم نبود به عنوان متولی صنایع دستی بگویند چه کاری برای فرش دستباف کاشان کرده یا چه کاری نکرده که وضعیت این هنر چند هزار ساله به اینجا رسیده است؟
اجازه بدهید از دانشگاه کاشان و نقش این دانشگاه در عرصۀ فرش دستباف حرفی بر زبان نرانیم. شأن دانشگاه اجل از آن است که خبرنگاری سوالی پرسیده و نقش دانشگاه را به چالش بکشد. صرفاً اگر فضای درس و بحث، کلاس و دانشجو مجالی داد به این پرسش پاسخ گویند چه شد دانشجویان فرش دستباف دانشگاه کاشان سر از کارخانههای فرش ماشینی درآوردند؟ رشتهای که از صدقهسری فرش دستباف دایر شد و فرش ماشینی را پر و بال داد تا در عرصه رقابت «فرش دستباف» و «فرش ماشینی»، نفس فرش دستباف را بند آورند.
حضور بزرگواران و متولیان جهاد کشاورزی کاشان در صف جلو همایش روز ملی فرش دستباف مایه فخر و مباهات است ولی بد نیست این بزرگواران بگویند چه شد شرکت تعاونی فرش دستباف کاشان که وظیفه داشت از هویت فرش دستباف که ریشه در تاریخ این مرز و بوم دارد در عرصه ملی و بینالمللی پاسداری کند نه تنها به گرد پای شرکتهای مشابه خود حتی بسان شهر مجاور -آران و بیدگل- نرسید بلکه به انفعال و ورشکستگی گرفتار آمد؟
ولی همچنان روزها، ماهها و فصلها میگذرد و همایشهای خوش آب و رنگ برگزار شده و حتماً گزارشهای آن برای مقامات بالادست ارسال شده و از قِبَل آن افرادی به نام و نان و ماوی خواهند رسید ولی همچنان واقعیتهای دردناک جامعه زیر لایههای زیرین پوست شهر پنهان مانده است. همان طور که کسی صدای قدمهای خستۀ مرحوم «سیدعلی صانعی» را در بازار کاشان و کاروانسرای نو نشنید! همان طور که اکنون کسی زخم انگشتان زنان قالیباف شهر را نمیبنید!